سه شنبه, 06 آذر,1403
خاطراتدلنوشته ای برای پدرم

دلنوشته ای برای پدرم

4,715تعداد نمایش:
1396/05/30تاریخ:




پدرم در ساعت ١٧:٤٠ يكشنبه ٨ مردادماه ١٣٩٦ در آرامش با ايست قلبي ما را ترک كرد. هر روز و هرساعت به فكر ايشان هستم، از طرفي غمگين و ناراحت از فقدانشان ولي از خداوند سپاسگزارم كه در آرامش ايشان را نزد خود برد .
پدرم حاج احمد كرباسيان در تمام عمر تا بخاطر دارم دلسوز مردم بويژه افتادگان بود براساس باور اعتقادي عميق مذهبي كه داشت تلاشش براي اموزش نسل جوان مستمر بود. 
ياد دارم كه در ٥ سالگي در سال ١٣٣٥ من را با خود به نماز جمعه مرحوم آيت الله ارباب ازمجتهدين وقت ( ايشان ملبس به قبا وكلاه پوستي بودند) بردند كه در ده گورتان  در ٢٠ كيلومتري اصفهان نماز اقامه ميكردند . (چون نماز جمعه ديگري در مسجد شاه( امام فعلي) توسط امام جمعه منصوب حكومت اقامه ميشد ) ، و ايشان اعتقاد داشتند بهترين راهنما براي فرزندان آموزش و رفتار پدر و مادر است. 
پدر تا ملي شدن نفت همراه بازاريان اصفهان فعال بود وپس از كودتاي ٢٨ مرداد با جمعي از همفكران سياسي ،مذهبي مانند شهيد بهشتي و مرحوم اشني وبرادران غرضي و ... در پوشش گروه اسلامي قرآني جلسات سياسي برگزار ميكردند . حسب گفته اقاي مهندس محمد غرضي در مراسم ختم اعلام كردند كه اولين جلسه گروه به دعوت و در منزل پدر برگزار شده است من به تناوب در جلسات آنها با پدر همراه بودم. اين جمع پس از واقعه ١٥ خرداد ١٣٤١ ودستگيري نفراتي از جمع بنحو سابق ادامه نيافت. 
خاطره اي ديگر كه نشان از احترام به پدر و مادر مي باشد چنين است كه ايشان بدليل علاقه به تحصيل پس از دريافت ديپلم از دبيرستان گلبهار در دانشگاه تهران در سال ١٣٢٢دررشته حقوق ادامه تحصيل ميدهد در پايان سال دوم تحصيل و شروع سال پاياني فارغ التحصيلي پدر بزرگم مرحوم حاج عبدالمحمود از ايشان سوال ميكنند كه شما براي چه هفتگی به تهران مي رويد؟ پدر ابراز ميكند در رشته حقوق تحصيل ميكنم و پدر بزرگ سوال ميكنند كه چكاره شويد و ايشان ميگويند قاضي يا وكيل و بنا دارم كه از حقوق مظلومان در دادگاه ها دفاع كنم و پدرشان ميگويند آيا مطمئن هستيد آن فرد مظلوم است ؟ مگر شما ميتوانيد همسان علي(ع) رفتار كنيد و من جواب خدا را بخاطر خطاي شما چه بدهم و پدر با همين حرف چون نارضايتي را مي بيند ، ترك تحصيل ميكند و در حجره پدرادامه كار ميدهد. 
سال ١٣٣٨ دانشكده ادبيات اصفهان دوره شبانه برقرار مي كند و پدر در رشته زبان انگليسي ثبت نام نموده و ليسانس مي گيرد و سپس دوره عالي امور تربيتي را ادامه داد كه با اقاي دكتر سيد محمد خاتمي همكلاس شدند و هردو نفر با موفقيت پايان نامه دريافت نمودند  و ايشان از بازار بدليل علاقه به دانش و آموزش ، شغل دبيري را انتخاب و از بازار به آموزش و پرورش رفتند و از مباركه و سده (خميني شهر ) فعلي تدريس را شروع كردند و از سال ١٣٥٠ پس از اقامت در تهران بدليل حمايت از تحصيل بنده كه در تهران در رشته حسابداري قبول شده بودم به تهران كوچ كردند و در دبيرستان هاي نارمك و خوارزمي و كمال تدريس كردند تا بازنشسته شدند. 
پدرم در تمام عمراز مطالعه حتي تا روز اخر عمر غافل نشد وبصورت جدي مسائل سياسي را پيگيري و باور عملي به آزاديخواهي وعدالت و رفع فقر و كمک به مستمندان داشت و بعنوان يک مسلمان واقعي احكام اسلامي را باور و اجرا و به اطرافيان توصيه ميكرد
خداوند ايشان را با ائمه اطهار و پيغمبر محشور كند. 

جايش خالي است و دلتنگش هستم .
نویسنده: 1396,05,08
منبع: مهدی کرباسیان

تصاویر