معدن منتظر توجه است
روي ميزش مملو است از كاغذها و پرونده هايي كه منتظر نوشتن يادداشت و دستوري هستند، بيرون از اتاق كارش در حال صحبت كردن با چند نفري است كه كاملامشخص است فعاليت هاي آخر سال، حسابي مديريت زمان را سلب كرده است. وقتي وارد مي شود با خنده به سراغ كتش مي رود و در حالي كه كتش را به تن مي كند، مي گويد: «بايد هميشه براي ميهمان آراسته بود»، نيم نگاهي به ميز كارش مي اندازد و ادامه مي دهد: «من فوق ليسانسم را در خارج از ايران بودم، در آن دوره استادي داشتيم كه هميشه ميز كار شلوغي داشت و هميشه تعداد زيادي كاغذ و پوشه روي ميزش بود. وي را مورد نكوهش قرار مي دادم كه مدير نبايد ميز شلوغي داشته باشد اما بالاخره خودم هم گرفتار اين رويه شده ام و هر قدر هم تلاش مي كنم باز هم كاغذها و پرونده ها به اندازه كافي ميزم را شلوغ مي كنند.»
خوش برخورد است و با گشاده رويي به سوالات «اعتماد» پاسخ مي دهد. همه سوالات را با دقت گوش مي كند و سعي دارد جامع ترين پاسخ را در عين رعايت تمام نكات ارايه كند تا مجبور نباشد دوباره به سراغ تصحيح متن برود. وقتي از او مي خواهم تا محتويات جيبش را خالي كند پيش از اينكه دست به جيب ببرد با صداي بلند مي خندد و يكي يكي وسايل جيبش را خالي مي كند. يك عدد خودنويس، عينك مطالعه، تسبيح و يادداشتي كه به گفته خودش يادداشت هاي روزانه اش است تا برخي نكات را فراموش نكند تنها توشه همراه وي در جيبش است.
خنده و صداقتش موجب مي شود بدون هراسي از او بخواهم آخرين پيامك تلفن همراهش را بخواند: باز هم خنده اما اين بار كمي شديدتر. مي گويد: «والاپيامك ها دو دسته هستند، ولي فعلاآخرين پيامك هاي من از حساب بانكي ام هست، حاج خانم رفتند خريد شب عيد و فقط پيامك هاي كسر از حساب بانك برايم ارسال مي شود» و اين مي شود سر آغاز صحبت با مهدي كرباسيان، رييس سازمان توسعه صنايع و معادن ايران ايميدرو